Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-05-04@05:08:47 GMT

رازهای پیامبری سعدی

تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۶۴۲۲۲

به گزارش پارس نیوز به نقل از تسنیم، او را استاد غزل عاشقانه خوانده‌ و آموزگار مهر و روشنی توصیف کرده‌اند. کلامش هم برای خواص و هم برای عوام شیرین است. او آموزگار زبان فارسی است، از گذشته کودکان در مکتب با کلام او فارسی آموخته و از «گلستان» و «بوستان» او ورقی از دانش برده‌اند. اگر عمر ایام، پنج و شش روز بوده، سخن او حیات جاودانه دارد؛ چنانکه خود فرمود: من سعدی آخرالزمانم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مشرف‌الدین مصلح شیرازی، از بزرگ‌ترین شاعران و نویسندگان ایرانی که آثار ماندگارش گنجینۀ فرهنگ عامۀ عصر اوست. سعدی، یا آن‌گونه که در میان مردم مشهور است «شیخ سعدی» را با القاب مختلفی یاد کرده‌اند: افصح‌المتکلمین، ملک‌الکلام، و الشیخ الامام المحقق. همان‌گونه که ذبیح‌الله صفا نوشته، این القاب پس از مرگ وی در کتابهای نویسندگان آمده است. نام او مصلح و تخلصش سعدی بوده است . تاریخ ولادت سعدی در مآخذ نیامده است، اما به قرینۀ نوشتۀ خودش در گلستان، می‌توان آن را حدود سال 606 هجری دانست. تاریخ وفات وی را نیز میان سال‌های 690 تا 695 هجری قمری دانسته‌اند.

سعدی از جملۀ ادیبانی بوده که از همان دوران حیاتش شهرتی فراوان داشته است؛ زیرا شاعران و ادیبانی نام‌آور که در دوره وی در شرق و غربِ حوزه‌های رواج زبان فارسی می‌زیسته‌اند، از او نام برده، یا با وی مکاتبه داشته‌اند؛ مانند امیر خسرو دهلوی و حسن دهلوی در شبه‌قارۀ هند، و سیف‌الدین محمد فرغانی در آسیای صغیر. ابن‌بطوطه که حدود 50 سال پس از مرگ سعدی در چین بوده است، می‌نویسد: هنگامی که برای تفریح به همراه امیرزادۀ شهر خنسا (امروزه: هان جو) روی آب‌های خلیج کنارۀ شهر قایق‌رانی می‌کرده است، آوازه‌خوانان و مطربان همراهشان شعری را به زبان فارسی، با آهنگ و به‌صورت گروهی می‌خوانده‌اند. این شعر که وی آن را به زبان فارسی در متن کتاب آورده است: «تا دل به محنت داده‌ام / در بحر فکر افتاده‌ام / چون در نماز استاده‌ام/ گویی به محراب اندری»، شکل تحریف‌شدۀ بیتی از غزلیات سعدی است.

لطف و شیرینی کلام و استادی سعدی در نظم و نثر بسیاری را واداشته که پس از او، بوستان‌ها و گلستان‌ها بیافرینند؛ به این امید که کلامشان شمه‌ای از لطف کلام سعدی را داشته باشد. بسیاری از این شاعران نامشان زیر سایه سعدی قرار گرفت و در بهترین حالت، مقلدان موفقی بوده‌اند. کلام سعدی را سهل ممتنع توصیف کرده‌اند؛ او استاد سخن است و جان کلام را به ساده‌ترین و در عین حال هنرمندانه‌ترین شکل ممکن، به مخاطب خود می‌رساند. اما چرا پس از گذشت سده‌ها از حیات سعدی، نام و آثار او جاودانه است؟ رمز ماندگاری او به عنوان یکی از پیامبران شعر فارسی چیست؟

در شعر سه کس پیمبرانند

هر چند که لانبی بعدی

اوصاف و قصیده و غزل را

فردوسی و انوری و سعدی

امیراسماعیل آذر، استاد دانشگاه و پژوهشگر، در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم، رمز جاودانگی سعدی را «مفهوم» به اضافه «زیبایی» دانست و گفت: این دو نکته سبب شده است آثار سعدی پس از گذشت قرن‌های متمادی همچنان ماندگار بماند. مفاهیم طی قرون ممکن است تغییر کند، ممکن است امری در یک قرن به عنوان تشخص و ارزش به حساب آید اما در چند قرن بعد ممکن است به عنوان ضد ارزش مورد و جه قرار گیرند. اما در این عالم مفاهیمی وجود دارد که با گذشت زمان، تغییر نمی‌کنند. مثلاً هیچ کس نمی‌گوید دیگر راست‌گویی ممنوع است و ارزش‌ها در دروغگویی است. راست‌گویی و درست‌کرداری در تمام قرون مورد توجه بوده. تا وقتی انسان، انسان است، به عنوان یک ارزش به شمار می‌آید. به همین دلیل سعدی گفت: "گر راست بگویی و تو در بند بمانی/ به زانکه دروغت دهد از بند رهایی".

بیشتر بخوانید

تاثیرگذاری سعدی در ورای مرزهای ایران زمین

وی ادامه داد: مفاهیمی را که سعدی خلق کرد، مفاهیمی است که مورد نیاز انسان است؛ انسانی که دیگر برای او مطرح نیست در چه قرنی و جایی باشد. چند نمونه می‌گویم: "چو استاده‌ای، دست افتاده گیر" یا "خبری که دانی که دلی بیازارد، تو خاموش تا دیگری بیارد." در باب هشتم گلستان این موارد فراوان است و غلب گفته‌های شیخ اجل مثل سائره شده و مورد توجه قرار گرفته است.

آذر به «گلستان» سعدی به عنوان یکی از آثار ماندگار این شاعر اشاره و اضافه کرد: اگر به گلستان سعدی توجه کنیم، می‌بینیم که سعدی در آن تلاش دارد ارتباط آحاد جامعه را با یکدیگر تنظیم کند. مثلاً در حکایتی می‌گوید: "هندوی نفط‌ اندازی همی‌آموخت. حکیمی گفت تو را که خانه نیین است، بازی نه این است". و یا در جای دیگری می‌گوید:

ندهد هوشمند روشن رای

به فرومایه کارهای خطیر

بوریاباف اگر چه بافنده‌ است

نبرندش به کارگاه حریر

این استاد دانشگاه به بوستان سعدی اشاره و آن را اثری برای تلطیف روح بشر توصیف کرد. به گفته وی؛ سعدی در این اثر دنیای نوین و شاعرانه‌ای خلق کرده تا انسان را به خداوند نزدیک کند. به عنوان نمونه در باب دوم می‌گوید:

یکی خار پای یتیمی بکند

به خواب اندرش دید صدر خجند

همی گفت و در روضه‌ها می‌چمید

کز آن خار بر من چه گل‌ها دمید

آذر ادامه داد: در نظر سعدی، هر کسی هر کاری انجام دهد، نتیجه آن را خواهد دید. اگر نیک‌کردار باشد پاداش خواهد گرفت و اگر بدکردار باشد، پادافره آن را خواهد دید:

شبی دود خلق آتشی برفروخت

شنیدم که بغداد نیمی بسوخت

یکی شُکر گفت اندران خاک و دود

که دکان ما را گزندی نبود

جهاندیده‌ای گفتش ای بوالهوس

تو را خود غم خویشتن بوَد و بس؟

پسندی که شهری بسوزد به نار

اگر چه سرایت بود بر کنار؟

این استاد دانشگاه افزود: سعدی برای اینکه روح مخاطب خود را تلطیف کند، در باب چهارم می‌گوید:

یکی بربطی در بغل داشت مست

به شب در سر پارسایی شکست

چو روز آمد آن نیکمرد سلیم

بر سنگدل بُرد یک مشت سیم

که دوشینه معذور بودی و مست

تو را و مرا بربط و سر شکست

مرا به شد آن زخم و برخاست بیم

تو را به نخواهد شد الا به سیم

از این دست حکایات در بوستان سعدی فراوان است؛ حکایاتی که برای مخاطب رقت قلب و روح ایجاد می‌کند و همین رقت لطافت روح، انسان را به خدا نزدیک‌تر می‌کند.

بخش دیگر صحبت‌های آذر به غزلیات سعدی اختصاص داشت. او غزلیات سعدی را در اوج زیبایی و در عین حال سادگی توصیف کرد و گفت: به عنوان نمونه به این بیت توجه کنید: "به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم/ شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم". ابن فارض نیز این مفهوم را در اثر خود آورده است: "شَـرِبْنَا عـلى ذکْـرِ الحبیبِ مُدامَةً/سـکِرْنَا بها من قبل أن یُخلق الکرم". همه غزلیات سعدی به‌گزین است. نمی‌توان گفت کدام زیباتر است، غزل او در نظر همه مخاطبان لطیف و خواندنی است.

وی در پایان تصریح کرد: در مجموع می‌توان گفت گلستان سعدی رابطه میان انسان‌ها را تنظیم می‌کند، بوستان تلاش دارد روح انسان را صیقل داده و به خدا نزدیک کند و غزل شیخ اجل می‌کوشد انسان را روی بال‌های خود بنشاند و به آسمان ببرد.

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: ایران خاک سعدی غزل غزلیات سعدی زبان فارسی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۶۴۲۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گربۀ محله مهم است

   عصر ایران؛ جمشید گیل - به تازگی یادداشتی در سایت عصر ایران به قلم جناب مهدی مالمیر منتشر شد با این تیتر: «آدم گرسنه اولویت دارد یا گربۀ محل؟!» (پنج‌شنبه، 6 اردیبهشت). تیتر یادداشت به خوبی گویای حرف نویسنده است. یعنی گربۀ محل اولویت ندارد. واژۀ "اولویت" در واقع مستمسکی است برای نفی حقوق حیوانات یا نفی نیکوکاری در حق حیوانات یا حیوان‌نوازی.

  نویسنده در یادداشتش نوشته که در پارکی در مرکز شهر، زوجی را دیده که "بسیار محترم به نظر می‌رسیدند" ولی از کنار مردی که "از وجناتش مشهود بود که از شمار کارتون‌خواب‌های شهر است"، اما به گربه‌ای که در آن نزدیکی بود، "چندین قطعه گوشت مرغ" دادند و گربه هم "با ولع مشغول بلعیدن قطعه‌های گوشت مرغ شد!"

  از ابتدا تا انتهای یادداشت جناب مالمیر داد می‌زند که او با غذا دادن به حیوانات مشکل دارد. اگر هم از سایر حیوانات نامی نمی‌برد و سوزنش گیر کرده است روی گربه‌های بیچارۀ شهر، دلیلش این است که سایر حیوانات تبدیل به "حیوانات شهری" نشده‌اند و مردم را در حال غذا دادن به آن‌ها نمی‌بیند.

  حیوان‌ستیزیِ نویسندۀ این یادداشتِ عجیب، البته دامن انسان‌ها را هم می‌گیرد. مثلا آن زوج تا وقتی که به آن گربه غذا نداده بودند "محترم به نظر می‌رسیدند"! این جمله معنایش این است که بعد از غذا دادن به گربه، معلوم شد که آن زوج محترم نیستند!

   سستی استدلال‌ها و لحن تمسخرآمیز آقای مالمیر، بعید است که هیچ یک از حامیان گربه‌ها را از کردۀ خود پشیمان کند. یعنی تقریبا با اطمینان می‌توان گفت که یادداشت مذکور، کنش کسی را مطابق بینش جناب مالمیر نخواهد کرد. با این حال ذکر چند نکته در نقد این یادداشت عجیب، ضروری است.

  یکم. کسانی که به گربه‌ها و سایر حیوانات شهر غذا می‌دهند یا آن‌ها را در صورت بیماری و آسیب‌دیدگی به بیمارستان می‌برند، مشغول انجام "کار داوطلبانه" هستند. کسی نمی‌تواند به دیگران بگوید «داوطلب انجام کاری شوید که من خوش دارم»!

  خوشبختانه غذا دادن به گربه‌های گرسنۀ شهر، که گاهی دو تا سه روز غذای درخوری نمی‌خورند، هنوز جرم‌انگاری نشده. تعداد حامیان گربه‌ها در سراسر شهر تهران (و سایر شهرها) آن قدرها زیاد نیست. ولی تعداد کسانی که مثل جناب مالمیر معتقدند آدم گرسنه به گربۀ محل اولویت دارد، خوشبختانه بسیار زیاد است.

  بنابراین این افراد هم می‌توانند مثل حامیان گربه‌ها آستین همت بالا بزنند و "کاری بکنند". اینکه بی‌عمل بنشینند و صرفا مشغول تحقیر و تمسخر حامیان گربه‌ها شوند، دردی از آدم‌های گرسنه دوا نمی‌شود.

  در حقیقت حرف افرادی نظیر آقای مالمیر این است که حامیان گربه‌ها باید با پول خودشان، کاری را انجام دهند که ما خوش داریم! البته همین تجویز هم نه از سر دلسوزی برای "آدم گرسنه"، بلکه محصول نفرت از "گربۀ محل" است.

  آدم‌های بی‌عمل معمولا اهل ایراد گرفتن به "اهل عمل" هستند. یعنی اگر از همین فردا دیگر هیچ کسی به گربه‌های شهر غذا ندهد و غذارسانی به افراد بی‌خانمان و کارتن‌خواب و ... باب شود، عده‌ای آدم بی‌عمل به همین کار هم ایراد می‌گیرند. مثلا می‌گویند چرا یک مشت گدای تنبل را که معلوم نیست چطور زندگی کرده‌اند که کارشان به بی‌خانمانی و کارتن‌خوابی کشیده، عادت می‌دهید به "غذا خوردن در ازای کار نکردن"؟ عیب‌جو همیشه چیزی برای گفتن و کوفتن بر سر این و آن پیدا می‌کند.

  دوم. آقای مالمیر نوشته است:

   «تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بی‌رویۀ گربه‌ها و سگ‌های خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد. ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابان‌کشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است می‌تواند مشکلات چندی به بار آورد. تصادف این حیوانات با خودروها می‌تواند صحنه‌های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل‌های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»

  واقعیت این است که رشد شهرنشینی در زندگی بشر متمدن، بالاترین مصداق "دخالت در گردش زیستی حیوانات" بوده. قسمت عمدۀ محدوده‌ای که امروز شهر تهران محسوب می‌شود، دویست یا صد سال قبل "بخشی از طبیعت" بود. در آن دوران سگ‌ها و گربه‌ها در واقع داشتند در طبیعت زندگی می‌کردند ولی ما به تدریج "طبیعت آن‌ها" را به "شهر خودمان" بدل کردیم.

  پس وقتی آقای مالمیر روی نیمکت پارک لاله لم داده و نگران است مبادا گربه‌ای زیر "ماشین" برود و صحنۀ دلخراشی برای کودکان پدید آید، یا در خانه‌اش مشغول تماشای تلویزیون یا چک کردن تلگرامش است، در واقع از آسایشی بهره‌مند است که با دخالت در زندگی طبیعی و گردش زیستی حیوانات پدید آمده.

  از نظر میلیون‌ها مالمیری که در این کشور زندگی می‌کنند، چنین دخالتی اگر به سود انسان باشد، اشکالی ندارد ولی اگر به سود گربه‌ها و سگ‌ها باشد، روا نیست! مبنای این حرف صرفا "قدرت" است. یعنی ما آدم‌ها قدرت بیشتری نسبت به حیوانات داریم؛ بنابراین باید فقط به فکر منافع "خودمان" باشیم! در حالی که نقطۀ عزیمت "اخلاق" چیزی نیست جز "عبور از خود به دیگری".

   اگر شهرنشینی لازم است (که لازم است)، و اگر شهرنشینی نشانۀ رشد تمدن است (که هست)، و اگر انسان متمدن اخلاقی‌تر از انسان نامتمدن است (که چنین است)، پس چرا گربه‌ها و سگ‌ها نباید از برکات تمدن انسانی ما بهره‌مند شوند؟ ولو در حد چند لقمه و گاهی هم خدمات پزشکی.

  عقیم کردن گربه‌ها و ساختن پناهگاه‌های متعدد برای آن‌ها، البته ضرورت دارد و اقداماتی خردمندانه است؛ ولی اینکه دغدغۀ حیواناتی را نداشته باشیم که به ناچار در شهرهایی زندگی می‌کنند که ساختۀ ما آدم‌ها هستند، نشانۀ نوعی درخودماندگی یا اوتیسم گروهی است. یعنی ما آدم‌ها چنان در نژاد و نوع خودمان گیر کرده‌ایم که نمی‌توانیم درد و رنج حیواناتی را که قبلا شهرنشین نبودند و به دست ما شهرنشین شدند، درک کنیم.

  از نشانه‌های این درخودماندگیِ گروهی، این جملۀ آقای مالمیر است: «تصادف این حیوانات با خودروها می‌تواند صحنه‌های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل‌های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر آلودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!»

ی  عنی تصادف گربه‌ها با خودروها، از این حیث اهمیت دارد که ممکن است دختر یا پسر آقای مالمیر با صحنۀ دلخراشی مواجه شود وگرنه جان و حق حیات آن گربه چندان هم مهم نیست. کاملا پیداست که مهدی مالمیر نمی‌تواند فراتر از "منافع انسان‌ها" به "مصائب زندگی گربه‌ها" بنگرد و بیاندیشد.

  او هر روزِ سال، آلودگی هوای تهران و آلودگی صوتی این شهر را تحمل می‌کند ولی حاضر نیست صدای نالۀ جفت‌خواهی گربه‌ها را در روزهای کم‌شماری از سال تحمل کند. این نگاه خودخواهانه، برخلاف ظاهر انسان‌گرایانه‌اش، عمیقا هم غیرانسانی است؛ چراکه انسان را در حد سگ و گرگ و شغال تنزل می‌دهد.

  در محیطی که گربه‌ها زندگی می‌کنند، اگر سر و کلۀ تعداد زیادی سگ و گرگ و شغال و روباه پیدا شود، اولین کار این حیوانات تازه‌وارد، گرفتن قمروی زیستی از گربه‌های نگون‌بخت است. برای دستۀ سگ‌ها یا گرگ‌ها، حق حیات گربه‌ها اهمیتی ندارد.

  البته بر سگ و گرگ عیبی نیست. آن‌ها صرفا بر حسب طبیعت خودشان عمل می‌کنند. ولی انسان موجودی است که می‌تواند با "فرهنگ" از طبیعت خودش فراتر رود و کارهایی را انجام دهد (یا انجام ندهد) که به حکم "طبیعت" باید انجام نمی‌داد (یا انجام می‌داد).    

  اساسا "تمدن" یعنی مهار "طبیعت". همین شهرنشینی با مهار طبیعت در زندگی بشر فراگیر شده. وگرنه انسان هنوز در غار زندگی می‌کرد. مهار سیل و زلزله، مصادیقی از مهار طبیعت‌اند. شکل‌گیری تمدن یا پر و بال گرفتن آن نیز بدون عبور از "وضع طبیعی" میسر نبود.

  خلاصه اینکه، ما انسان‌ها نباید در برابر سگ‌ها و گربه‌ها مثل سگ و گربه رفتار کنیم! اومانیسم را نباید با اگوئیسم (خودگرایی) -یکسان گرفت! انسان موجودی است که توان "فراتر رفتن از خودش" را دارد و دقیقا به همین علت جایگاه ویژه‌ای بر این سیاره بر این خاک پیدا کرده.

  اما این جایگاه ویژه مجوز بی رحمی در حق حیوانات نیست بلکه برعکس، در مجموع باید به سود "دیگران" (یعنی حیوانات) هم تمام شود. تجویز رفتار بیرحمانه با حیوانات، در واقع انسانیت‌زدایی از انسان است.

 دقیقا به همین دلیل امروزه پروژۀ تولید گوشت مصنوعی در دستور کار نهادهای علمی جوامع متمدن‌تر قرار گرفته است؛ چراکه تولید گوشت مصنوعی، از درد و رنج عظیمی که ما انسان‌ها بر حیوانات تحمیل کرده‌ایم می‌کاهد.

  جک لندن در رمان درخشان سپید دندان، دربارۀ وایدن اسکات که آخرین صاحب سگ-گرگی به نام سپید دندان بود، در توضبح رفتار مهربانانه و مسئولانۀ اسکات با آن سگ باهوش و مصیبت‌کشیده، نوشته است:

  «وایدن اسکات وقت خود را صرف این کرده بود که حیثیت سپیددندان را بازگرداند و یا به عبارت بهتر آبروی انسانیت را از گناهی که نسبت به آن حیوان کرده بود به جوی رفته باز آرد. این مسئله برای وایدن اسکات امری وجدانی بود؛ دِین شرافت بود؛ دِینی که انسان به حیوان داشت و باید ادا می‌شد.»

  سپیددندان درواقع نماد تمامی حیواناتی است که در طول تاریخ از دست ما انسان‌ها درد و رنج زیادی را تحمل کردند و به سختی زیستند و مظلومانه مردند یا کشته شدند. ما به حیوانات بدهکاریم و به قول جک لندن، باید در پی "اعادۀ حیثیت از نژاد بشر" باشیم.

  نظرات آقای مالمیر در خدمت تداوم حیوان‌ستیزی یا بیرحمی تاریخی ما نسبت به حیوانات است. چنین نظراتی قطعا آبروی انسانیت را به جوی رفته بازنمی‌آرد. فضیلت در ترک خودخواهی است نه در خودپرستیِ فردی یا گروهی. به قول شاملو: انسان دشواریِ وظیفه است.

    

 

 

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: پیامبر اسلام گربه‌ها را دوست می‌داشت اول لب بود که دندان آمد/ آدم گرسنه اولویت دارد یا گربه محل؟! شهرداری تهران و سگ‌ها و گربه‌ها

دیگر خبرها

  • تجلیل از معلمان ارتشی در خاش
  • انسان از چه سنی «پیر» است؟
  • تب مالت چیست؟ + فیلم
  • نشانه های انسان با کرامت و کریم چیست؟
  • خدا نیت‌های ما را هم خریدار است + فیلم
  • رازهای نگفته فرشته از زبان پردیس پورعابدینی
  • گربۀ محله مهم است
  • ببینید| رازهای نگفته فرشته از زبان پردیس؛ چرا از گرفتن سیمرغ شاد نبود؟ رازگشایی از ملاقات شرعی تا آش و شکلات!
  • کشف عجیب یک «همدان» دیگر در ایران! + ویدئو
  • شوخی دور از ذهن ابراهیم رئیسی با محافظان خود + ویدئو